از میان اشیای این عالم ، چهار چیز است که مالک بردار نیست ؛ صاحب ندارد ؛ قباله ی مالکیت برایش بی معنی است ؛ ابلهانه است ؛ سخیف است . حرف رسم و رسومات ! حدود و مقررات ، عرفیات و اعتبارات ، سند و مهر و امضا و شاهد و بیع و شری ، درباره اش حرف پوچ و زشتی است : یکی کتاب است ، دیگری معبد است ، دیگری زیبایی است و دیگری . دل !


توتم پرستی ، علی شریعتی


پ.ن 1 : " هر زیبایی ای مال دلی است که آن را می فهمد ، تمام ! زیبایی لبخند صبح ، ناز شکفتن یک شکوفه ، زمزمه ی چشمه ساری در کوچه باغهای ساکت نیمه شب ، زیبایی یک اندیشه ی زیبا ، یک نوشته یا گفته ی زیبا ، یک نقاشی زیبا ، یک روح پرجاذبه و غنی و اسرارآمیز . از آن ِ کیست ؟مال کجاست ؟ اینها همه از یک کشور است ؛ همه مال یک نفر است ؛ مال دلی که با اینها آشنایی دارد ؛ خویشاوندی دارد ؛ قیمتش را می داند ، می فهمد و می یابد . " 


پ.ن 2: این پاراگراف را جایی به یادگار نگه داشته بودم و قرار بود " روزنه" ی آخرین روز سال وبلاگ باشد ، اما بهانه ای شد برای دوباره خواندن " توتم پرستی " شریعتی . سال پیش که می خواندمش به طرز عجیبی به ذهنم خطور نکرد اما این بار یادم آمد توتم را جای دیگری هم شنیده ام ؛ آن هم در Inception نولانِ جان ! و در هر دو مقاله و فیلم ، در مفهومی مشترک به کار رفته اند . مرزی برای خواب و واقعیت . " هر کسی را توتمی است و توتم ، " ذکر " است . و مگرنه زندگی ، هیچ نیست جز فراموشی ؟ و خوشبختی هیچ نیست جز لذت و آرامش کسی که دیگر هیچ چیز به یاد نمی آورد ؟! . "



پ.ن 3 : نوروز پیشاپیش مبارک !


مشخصات

آخرین جستجو ها